نیازمندی ها


   
موضوعات مطالب
نويسندگان سایت
آمار و امكانات
»تعداد بازديدها:

طراح قالب

Template By: LoxBlog.Com

درباره سایت

به وبلاگ من خوش آمدید شما میتوانید مطالب مورد نیازتان را در زمینه های مختلف در این وبلاگ پیدا کنید
لينك دوستان

طایفه کاشانی
wahab
علی ولی نژاد
هوشبران جوان 89
آموزش عاشق شدن
دانشجویان فوریت های پزشکی زابل89
وبلاگ سرگرمی
مسافر
تراختور اف سی
خلوتگاه من
همه چی
بلوچ
بزرگترین وبلاگ تفریحی
بهترینها
سایت جامعه ایران ناز
کیت اگزوز
زنون قوی
چراغ لیزری دوچرخه

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان نیازمندی ها و آدرس niazhayerooz.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آرشيو مطالب
پيوند هاي روزانه
» آراسته ترین اسامی ایرانی

آراسته ترین اسامی ایرانی

آرا آراستن و زیبا کردن
آرمیلا نام دختران در ایران باستان
آرمیتان شخصیتی در شاهنامه و دختر جمشید
آروشا درخشان - نورانی - باهوش
آرتا نام شهر در زمان زند که به روی دختران میگذاشتند
ارنواز شخصیتی در شاهنامه و دختر جمشید
آرتمیس گوینده راستی- نام دریاسالار زن
آرتنوس صادق - راستگو - نام دختر داریوش
آسا نام دختر شاپور دوم ساسانی- بزرگ و علیحضرت
آتاناز نامی ایرانی
آتنا نامی ایرانی
آتوسا دختر کورش بزرگ همسر داریوش بزرگ مادر خشیار
آتوشه نام عمه یا خاله شاپور شاه
آوید نامی ایرانی
آویسا آب پاک و تمیز
آیدا همچون ماه و مهتاب
آیدان چهره زیبا همچون ماه - آیسان
آیلا نور ماه و مهتاب- آیناز
آذرمهر آتش مقدس ایرانیان- آذرمینا
آذرنوش نام زنان ساسانی و همچنین آتش مقدس ایران
آزیتا نام شاهزاده - ملکه و پرنسسز در ایران
آرش نام قهرمان وطن پرست ملی ایران
آراد نام فرشته
آرآسب نام کورش اول
اَفشین نام یکی از شاهزادگان ساسانی که به بابک خرمدین خیانت کرد
آبتین شخصیتی در شاهنامه - پدر فریدون
آترین نام یکی از پادشاهان خوزستانی در زمان داریوش بزرگ
آرتاباز نام فرمانده ارشد گردونه های کورش بزرگ
آرتام نام والی فریگیه در زمان کورش بزرگ
آریاداد برخواسته از نسل آریا - داده شده آریایی
آرتین نام هفتمین پادشاه ماد
آریا نام فرمانده ارتش کورش بزرگ در جنگ کوناکزا
آریامس آریای بزرگ - از شاهزادگان سغد در زمان اسکندر گجستک
آریامهر دارنده مهر - از سرداران داریوش سوم
آریوداد ایرانداد اوستا
آریومهر از سرداران داریوش سوم
آلیش قابل اشتعال
آمیتریس نام دختر داریوش دوم و همسر خشایارشا
آموتیا نام دوشیزه در زمان زندیه
آناهیتا نام فرشتگان اهورامزدا
آندیا همسر اردشیر اول
آنیتا نام دختران در زمان زند- به معنی پرورش گیاه
آیوت یکی از بهدینان در فروردین یشت
آرتامن از همپیمانان داریوش بزرگ در براندازی بردیا
آریاناز نامی ایرانی
آذرگون دختران در زمان اشکانی ویس و رامین
آریارمن از نخستین پادشاهان ایران در 2600 سال پیش - نیای داریوش
آرتاباز یکی از فرماندهان کورش بزرگ
آذرمهر آتش مهر
آرتونیس دختر ارته باذ و خواهر برسین
آرمه ئیتی فروتنی - پاکی - نگهبان زمین
آذرمیدخت دختر همیشه جوان - دختر خسروپرویز - زنی که شاه شد
آسیمن نامی پهلوی که همان سیمین امروزی است
آماستریس دختر داریوش سوم
اَدرک دختر یزدگرد سوم ساسانی
اَردویسور فرشته آب در ایران باستان
آرته دخت شهبانو اشکانی همسر اردوان
اَرشیت دوست ترین - نامی از دوره هخامنشی
اَمِستریس شهبانوی خشایارشا
اوراشی زن پسر سیامک
آتری به معنی آتش - از نامهای باستانی
آپامه خوشرنگ و زیبا - دختر اردشیر دوم هخامنشی
آرتا از نامهای باستانی
آندیا زن اردشیر درازدست شاهنشاه هخامنشی
آئیریک نیای یازدهم زرتشت
آئین کیش - راه و روش
آئین گُشنَسب سپهبد ایرانی در نبرد با بهرام چوبینه
آپاسای منشی شاهنشاه شاپور یکم ساسانی
آتروترسه پسر اسفندیار
آتروپات سردار ایرانی که والی آذربایجان بود - سردار داریوش
آترونوش آذرنوش - پاکدین زرتشتی
آرتاپارت نگهبان ویژه کوروش بزرگ
آرتام یکی از والی های شهنشاهی کوروش بزرگ
آرتین هفتمین پادشاه ماد
آریاز راهنما و راهبر - نامی اوستایی
آبنوش از زنان ویس و رامین
آپاما دختر سپیتمن سردار ایرانی
آرتادخت وزیر خزانه داری اردوان چهارم اشکانی
آرتیستون دختر کورش بزرگ - زن داریوش
آرگون شهبانوی اردشیر یکم هخامنشی
آروکو فرزند کوروش هخامنشی
آریابد نگهبان و سردار سرزمینهای آریایی
آریاراد پسر آریامنش پادشاه کپدوکیه
آیوت یکی از بهدینان زرتشتی
اَرتاریا پسر خشایارشاه
اَرتامن از متحدین داریوش بزرگ بر ضد مغ دروغین
اَرتاوند فرمانده ناوگان خشیارشا
اَرتور در کتاب ماتیکان هزاردستان از برزگان بوده است
اَرتَمَن یکی از سرداران ماد در روزگار کوروش
اَرتَبرزین در اوستا یعنی برترین راستی - سرداری هخامنشی
اَردین راستین و بزرگوار
اَرزین فرمانده امپراتوری ایران در حمله اسکندر گجستک
اَرسیما نماینده داریوش سوم برای گفتگو با سکندر ملعون
اِستاتیرا همسر داریوش سوم
اشتوکان نامی اوستایی و رقیب زریر
اشاداد کسی که از راستی و نیکی سود جسته است
ائیریه من ایران منش در روزگار ساسانی
ادیشه نامی پهلوی - از سرداران کورش بزرگ
اُمید در پهلوی اُمیت - از نویسندگان دینکرد زرتشتیان
افروز از نامهای پهلوی
آریانا متعلق به نسل آریا
اشکان شاهان سلسله اشکانیان
اوتانا هم پیمان داریوش اول
ارشان شاهزاده در نزد ایرانیان و فرزند اردشیردوم
ارشام نام پدر بزرگ داریوش بزرگ
ارشانوش از نام نامه نخعی
ارشین از شاهدخت های هخامنشی
ارشنوش نام نامه نخعی - نام باستانی
ارشکان کنیه فرهاد دوم و اردوان دوم شاهنشاه اشکانی
ارد نام پادشاه اشکانی و همچنین اندیشمند بزرگ معاصر ارد بزرگ
اردشیر بنیانگذار سلسله ساسانیان - اردشیر بابکان
اردوان نام شاهان پارتی و برادر داریوش اول
اردا نام کشیشی در زمان ساسانیان
ارشاما نام پدر بزرگ داریوش اول
ارشک نام اولین پادشاه سلسله اشکانیان
اریکا مرتبط با زمین
افرا ستایش کردن
افشید شکوه خورشید
انوشه نام زنان در زمان ساسانیان- به معنی جاوید و ابدی
الیکا مادر زمین - شکوفه - نام دهی در شما ایران
الیا نام گل
الیزه نام مکانی در رودبار
المیرا فدا کننده
ایرسا رنگین کمان
اوراش فرزند کوچک اردشیر شاهنشاه ایران
اُوَرَش پسر اردشیر سوم
اُورداد از سرداران کوروش بزرگ
انوشیروان نام پادشاه دادگستر ایران
انوش جاودانه
انوشا خوشحالی و سرور و شادی
انوشک نام زنان در زمان ساسانیان- به معنی جاوید و ابدی


بکتاش شاه خوارزم
برسام به معنای آتش بزرگ
بامشاد از موزیسین های دوره ساسانی
بامداد پدر مزدک
بابک بابک خرمدین تندیس وطن پرستی ایرانیان
باربَد نوازنده و رامشگر مشهور خسرو پرویز شاهنشاه ساسانی
برتهم از سرداران نامی ایران
برسام از سردارن یزدگرد شاهنشاه ساسانی
بیارش کی بیارش - همان آرمین شاهنامه
بهرو بهشاد - بهرخ - بهتاب
بینا دانا و بیننده
باتیس ازسرداران داریوش سوم در حمله اسکندر گجستک
باوَند از سپهبدان مازندران
بَردیا - بَردیه فرزند کوروش بزرگ
بروسا پدر بهرام - از موبدان یزد
بَستام برادر زن هرمز چهارم ساسانی
بهداد نیک آفریده شده
به رَوِش نیکترین راه - بهترین انتخاب زندگی
بیارش کی بیارش - همان آرمین شاهنامه
برسین دختر داریوش سوم که اسکندر با او ازدواج کرد
بهنوش خوش مشرب - مطبوع - دلپذیر
بهشید نامی ایرانی به معنی بهترین روشنایی
بیتا زیبا و خوش چهره
برسین زن ایرانی اسکندر گجستک


پارمیس نوه کورش بزرگ
پروشات در اوستایی به معنی بسیار شاد
پریزاد زن داریوش دوم هخامنشی
پورچیستا پردانش-دختر زرتشت-زن جاماسب
پانته آ شاهزاده ای که اسیر کورش بزرگ شد
پریساتیس همسر داریوش دوم و نام شاهزادگان
پارمیس دختر ارشد کورش بزرگ
پوریا از پهلوانان ایران زمین
پویان جستجو کننده راستی و درستی
پردیس باغ و بهشت - واژه پارادیز انگلیسی از همین است
پریوش پریزاد - پریسا - پریداد - پری تن
پُرشاد خواهر داریوش سوم هخامنشی
پری ویس دختری در ویس و رامین
پاپَک دبیر انوشه روان دادگر و بنیانگذار شاهنشاهی ساسانی
پاردیک پدربزرگ ساسان بنوشته کتیبه کعبه زرتشت
پِدرام نبیره سام - بدرود - شادباش
پرهام از نامهای ایران باستان - تازی شده اش ابراهیم
پِرشان از نامهای اوستایی به معنی رزمجو
پرشه جرقه - دختر ایرانی
پروشات همسر داریوش دوم


تورک پسر شیدسب پادشاه زابلستان از نوادگان جمشید شاه
تیران پسر اردشیر سوم پادشاه اشکانی ارمنستان
توشنامئیتی فرشته مهر و دوستی
تیتک از نامهای زرتشتیان امروزی
تنسر بزرگ روحانی زرتشتی که اوستا را گرد آوری کرد
تهمتن بزرگ پیکر و دارنده اندام نیرومند
تیرداد پادشاه رمنستان- پادشاه اشکانی
تیگران از سرداران نامی خشیارشا - پادشاه ارمنستان
تارا ستاره
تناز مادر لهراسب - دختر آرش کمانگیر
تینا عاشق نوازش


جمشید سومین شاه پیشدادی در حدود 6000 سال پیش
جاماسب حکیم و فیلسوف ایرانی و داماد زرتشت اسپنتمان
جویان از شخصیت های شاهنامه
جهانگیر پسر رستم ذال
جاماسبه شهبانوی اردشیر درازدست


چیستا فرشته دانش و خرد
چوبین کنیه بهرام سپهسالار ارتش هرمزد انوشیروان


خشایار شاهنشاه ایران و فرزند داریوش بزرگ
خسرو در اوستا به معنی نیکنام - شاهنشاه ساسانی


دادمهر فرستاده شهر از طرف فرشته مهر
دارمان خسرو پرویز شاه ایران
داریوش شاه شاهان - شاههنشاه بزرگ تاریخ ایران
دارا نهمین پادشاه کیانی - پسر رستم - داریوش
دانوش دیانوش دوانوش - دارنده جاودانگی
داتام فرمانده ایران در کاپادوکیه
داریو از پادشاهان ایرانی در زمان پایان دوران سلوکیان
دانین از خاندانهای ایرانی
دیااکو پادشاه ماد ایرانی
داماسپیا شهبانوی اردشیر یکم
دینا نامی ایرانی
دل آسا نامی ایرانی
درسا همچون مروارید


راتین رادترین-با داد و دهشترین-از سرداران ارشیر دوم
رسام نام پیکرنگار بهرام گور شاهنشاه ایران
رامین از فرزندان کیخسرو و برادر رامی
روزبه در پهلوی روژوه- وزیر بهرام شاهنشاه ساسانی
روشاک از سرداران ایرانی در جنگ با اسکندر گجستک
راتین از سرداران اردشیر دوم - رادترین مرد
رام برزین پیشکار دربار انوشیروان دادگر
رایش پسر زادشم
رتوشتر برادر بزرگ اشو زرتشت
ریوشاد نامی ایرانی
ردیمه همسر کمبوجبه - شاهزادگان هخامنشی
رکسانا دختر داریوش دوم
رُدگون مادر داریوش اول - پرنس در اشکانیان
رائیکا پسندیده و دوست داشتنی
رادنوش بانوی شهرین
رائیکا پسندیده و دوست داشتنی
راتا فرشته بخشش و مهربانی در وندیداد


زرشام دختری از خاندان جمشید
زوپیر همپیمان داریوش بزرگ که گوش و بینی خود را در فتح بابل برید


ژوپین نام فرزند کیکاوس
ژاله اشک


سیاوش فرزند کیکاوس - شخصیت اسطوره ای ایرانیان
سورنا فرمانده نظامی اشک سیزدهم پادشاه اشکانی
سام پدر بزرگ رستم
سپنتا نامی مقدس در ایران باستان
سپاکو همسر مهرداد چوپان که کوروش بزرگ را پرورش داد
سَتوِش ستاره باران در زبان پهلوی
سریرا زیبا - خوش چهره
سندوس خواهر خشایارشاه
سی سی کام کامروا - مادر داریوش سوم - دختر اُستان برادر اردشیر دوم
سیندخت دختر مهراب پادشاه کابل
سامیار از نامهای کهن زرتشتی ایران
سپاکو زن مهرداد چوپان که کورش بزرگ را تربیت کرد
سپنتا مقدس ایرانی
ساینا سیمرغ
سپند مهر در اوستا سپنته میتر - قاتل خشایارشا
سپهرداد در اوستا سپیتریدات - داده خداوند
سپیتا از درباریان آستیاگ ماد
سروش گوش دادن به صدای وجدان - پیک ایزدی در دین بهی
سهراب تابش سرخ - پسر زال
سیامک پسر کی کاووس
سینا در اوستا سَئنا - از پیروان زرتشت


شاه بهرام نام زرتشتیان امروزی - نام بهرام گور
شروین از شاهان باوندی
شهروی چهره شاهانه - از موبدان ساسانی
شیروان از شاهان شیروانی ایران
شیروی از شاهان ساسانی
شراره از نامهای رایج امروزی
شاهیده پارسا - پرهیزکار
شیددخت دختر روشنایی و نور
شهداد داده شده از شاه
شایگان مرد بزرگ
شاهین سردار بزرگ خسرو پرویز از خاندان وهمنزاد
شهروز وزیر شاهنشاه شاپور
شیراک پدر هرمزد - نگارنده کعبه زرتشت


فرهود پسر زیبا
فَرَوَهَر نماد مقدس انسان بالدار از دوره ما قبل زرتشت
فریان نام یکی از شاهان گذشته
فَربُد به معنی راست و درست
فرمنش از پادشاهان ایرانی در گرجستان
فرامین از پادشاهان ساسانی
فرزام لایش و شایسته
فرزین نامی ایرانی
فَرَه وَشی سمبول ملی ایرانیان همان فَرَوَهَر است
فرورتیش دومین پاشاه ماد در بیستون نیز نامش هست
فرهاد نام بسیاری از شاهان ایرانی - فرهاد عاشق شیرین
فرنوش از نامهای رایج امروزی
فرنو مادر بزرگ اشو زرتشت
فرگون نام زنان در ایران باستان


کارین از خاندانهای اصیل ایرانی همان کارن
کامیار نامی ایرانی
کُردان پسر مرزبان
کورش بنیانگذار شاهنشاهی و حقوق بشر جهان
کیخسرو از شاهان پیشدادی - فرزند سیاوش- نوه کیکاوس
کیان ستاره
کامبیز یا کمبوجیه یا کامبوزیا فرزند کورش بزرگ
کی آرمین پسر کی قباد
کیازند نامی ایرانی
کیانوش برادر شاه فریدون پیشدادی
کیوان پسر موبد سروش
کیومهر نامی ایرانی
کارن فرزند کاوه - شخصیت ایرانی در شاهنامه- یکی از خاندانها
کیارش دومین پسر کیغباد- پسر کی اپیوه
کیانوش برادر فریدون شاه پیشدادی
کیانمهر کیامنش - کیافر - کیانزاد
کیانا برخواسته از نسل کیانیان
کاساندان همسر کورش بزرگ
کتایون مادر اسفندیار در شاهنامه


گلدیس از واژه اوستایی دَئسه به معنی همچون گل
گشتاسب از شاهان ایران باستان
گودرز  پهلوان اسطوره ایی تاریخ ایران
گیو  پسر گودرز


لُهراسب پسر کیخسرو شاه کیانی
لبینا نام یکی از قسمتهای موسیقی کهن ایران
لیدا مهسان - مهسیما – مهسو- مهرشید
لیشام از وطنپرستان دیلمی


میترادات دختر مهرداد پادشاه اشکانی
مهشید مهسان - مهسیما – مهسو- مهرشید
ملیسا مرهم - نام زنبور عسل در یونانی
ماندان ماندانا - مادر کورش بزرگ - همسر کمبوجیه اول
مرسده ملکه در ایران
میترا فرشتگان مقدس ایران باستان
مازیار از سرداران مادی کورش بزرگ - ماه یزد یار - همسنگر بابک
مزدک از نامهای دوران هخامنشی - آفریننده مزدا - آئین آورنده مزدکیان
مهراب پادشاه ایرانی در کابل و پدر رودابه
مهران همان میتران پهلوی - از خاندانهای اصیل ساسانی
ماندوی شهبانوی اردشیر سوم شاه ارمنستان
مهدیس از ماه دیس گرفته شده است به معنی گل چهره
مهرو به معنی چهره ای همچون ماه
مهدخت به معنی دختری همچون ماه
مهر آریا مهر دختر آریایها
مهر آئین کیش مهر ایرانی
میرتو از زنان شاهنشاهان هخامنشی
مهرک نام شاپور اول
مهراشک نام ایرانی
مهرساد نام ایرانی
مکابیز نام ایرانی
مهر نوش نامهای رایج امروزی
مانی نقاش دوره ساسانی که دعوی پیغبری کرد
مِهربُد نامی از دوره هخامنشی
مهیار نامی ایرانی


نازنوش نامی ایرانی
نیسا دختر یکی از شاهان پارتی
نیوشه نیوشا- گوش دهنده- نوشه
نوشا پرنس در زمان ساسانیان
نیکا نام رودخانه ای در ایران
نائیریکا بانوان پارسا در دین زرتشتی
نوشید مادر مانی نقاشی در دوره ساسانی
نِیشام فرشته نگهبان آذرخش
نرسی از شاهان ساسانی
نیوتیش برادر کوچک اشو زرتشت
نیما از دانشمندان ایرانی
نیوتیش برادر کوچک اشو زرتشت
ناهید اناهیت - اناهیتا - فرشته آب
نیسا دختر مهرداد و خوهر میترادات اشکانی
نیشام نام فرشته نگهبان آذرخش
نوشید نام مادر مانی نقاش که خود را پیامبر نامید


ورتا نامی پهلوی به معنی گل
ویس معشوقه رامین در دوره شاهنشاهی اشکانیان
ویرا ویشکا- ویدا - ویستا
وارتان یکی از شاهان ایران
وانوشه نام گل
وستا پردانش - دختر پاکدامن و با اصل و نسب
ویدا در اوستایی ویستا - پر دانش و فرهنگ
ورجاوند نورانی - مقدس - دارای احترام
وَندا امید - آرزو - سپهبد تبرستان
وَهرام نامی پهلوی - همان بهرام
ویسپار هم پیمان داریوش بزرگ در براندازی مغ دروغین


هورام واژه ای پهلوی به معنی خوش رام - خنده رو
هُرمُز نام بسیاری از شاهان ایران
هژبر شیر
هومان پسر ویسه و برادر پیران
هیراد ظاهر سالم و زیبا
هیتاسب از فرمانده هان داریوش بزرگ
هیربد روحانی گذشته ایران در زمان زرتشت
هژیر یکی از پهلوانان ایرانی
هما هفتمین پادشاه کیانی - دختر کیگشتاسب


یوتاب خواهر آریوبرزن - زنی سردار در آذرآبادگان
یاسمین پهلوی یاسمن - نوعی گل- دختری در ویس و رامین
 



نويسنده : مسعود کاشانی | تاريخ : پنج شنبه 19 خرداد 1390برچسب:آراسته ترین اسامی ایرانی,بهترین نامهای ایرانی,بهترین اسامی ایرانی, | نوع مطلب : <-CategoryName-> |
» نام های اصیل دختران ایران

نام های اصیل دختران ایران

الف

آباندخت : نام زن داریوش سوم

آبگینه : شیشه، بلور

آپامه : خوشرنگ و آب . دختر اردشیر دوم هخامنشی

آتری : آذر

آتشگون : سرخ فام، سرخ رنگ

آتوسا : نام دختر کورش ، زن داریوش

آدخت : خجسته و نیکو

آذر : آتش، فروغ، روشنایی

آذربانو : بانوی آتش گون

آذرچهر : همانند روشنایی

آذرگون : گل همیشه بهار و نام دختری در ویس و رامین

آراسته : با نظم و ترتیب

آرام : قرار، سکون

آرام دخت : از نام های برگزیده

آرام دل : از نام های برگزیده

آرامش : آرمیدن

آرمیتا : آرمان، عشق پاک

آرمیتی : فروتنی و پاکی و محبت

آرمیدخت : از نام های برگزیده

آزادچهر : آزاده نژاد

آزاده : نام مادر گشتاسب

آزیتا : از نام های برگزیده

آژند : نام گلی است

آشتی : مهر و دوستی، یکرنگی

آشنا : یار، دوست

آشوب : شور، انقلاب

آشیان : لانه و کاشانه

آفتاب : گرمی، روشنایی

آفرین : درود و سپاس

آلاله : نام گلی است

آمی‌تیس : نام دختر آستیاک، پادشاه ماد، نام زن کورش

آناهیتا : بانوی پاک و بیگناه، پاکبانو

آندیا : نام زن اردشیر ساسانی

آنیتا : از نام‌های برگزیده

آهنگ : سرود و نغمه

آوا : آواز، آهنگ

آوازه : شهرت و نام آوری

آویشن : گیاهی خوشبو

اختر : ستاره، شهاب

ارشیا : راست و درست

ارغوان : نام گلی است

ارمغان : پیشکشی، هدیه

ارنواز : نیکو سخن و خوش گفتار. نام یکی از خواهران جمشید

اروس : سپید، درخشان و زیبا

اشااونی : زن پاک و راست

اشوچهر : از نام های برگزیده

اشودخت : از نام های برگزیده

اشوروی : از نام های برگزیده

اشوزاد : از نام های برگزیده

اشومهر : از نام های برگزیده

افروز : روشن، روشن کننده

افسانه : داستان، خاطره و یادمان

افسر : بالا و سرور

افسون : از نام های برگزیده

افشان : از نام های برگزیده

اَمُرداد : کمال و رسایی جاودانی

انارام : روشنایی بی فروغ و بی پایان

انگبین : عسل، شهد

انوش : جاویدان

انوشک : انوشه، جاودان

انوشه : بی‌مرگ و جاودان

انیران : روشنایی بی پایان

اَهونَوَر : نگهبان تن

ایران : آزادگان و سرزمین آزادی

ایرانبانو : بانوی ایرانی

ایراندخت : دختر ایران

ایشتار : ستاره باران و آب، تشتر(تیر)

باوَند : از اسپهبدان مازندران

ب

باستیان : بردبار ، شکیبا

بانو : خانم، کلمه احترام درباره بانوان

بانو گشسب : نام دختر رستم زال ، زن گیو و مادر بیژن

بردبار : شکیبا، با حوصله

برسومه : برسم، شاخه‌های گیاه

برنا : جوان ، خوش اندام

برومند : خوش قامت،نام مادر بابک خرمدین

بلوت : درخت سودبخش

بنفشه : نام گلی است

به آفرید : نام دختر کی گشتاسب

به نگار : خوب چهره، نیکو صورت

به‌آفرین : نیک آفریده شده

بهار : نخستین فصل سال

بهاره : از آن بهار

بهدخت : نیک ترین دوشیزه

بهرخ : نیک چهره

بهرو : نیکو چهره

بهشت : پردیس، بهترین

بهگل : نیکوترین گل

بهناز : از نام های برگزیده

بهنوش : نیکوترین نوشیدنی

بهین : بهترین ، نیکوترین

بوته : گیاه، ساقه جوان

بوختار : از نام های برگزیده

بوستان : باغ پر گل

بی تا : یکتا، بی‌مانند

بیدار : هشیار و سرزنده

بینا : روشن، دل آگاه

پ

پاداش : پاداش

پارمیدا : از نام های برگزیده

پارمیس : نام دختر بردیا پسر کورش بزرگ

پارمین : تکه بلور

پارند : نیک بختی و فرارونی. نگهبان گنج و خواسته

پاک سیما : از نام های برگزیده

پاکبانو : آناهیتا، بانوی پاک

پاکچهر : خوش صورت

پاکدل : پاکیزه دل، دلپاک، خوش قلب

پاکرخ : از نام های برگزیده

پاکروز : از نام های برگزیده

پاکروی : از نام های برگزیده

پاکفر : از نام های برگزیده

پاکناز : از نام های برگزیده

پاکیزه : بدون آلودگی، پاک

پانته‌آ : پایدار، نام زن آریاسب، سردار نامدار کوروش بزرگ

پرتو : فروغ، روشنایی

پرخیده : سخن سربسته

پردیس : باغ بهشت

پرشت : پر آرزو

پرند : پارچه ابریشمی

پرنیان : حریر ، دیبا

پروانه : از نام های برگزیده

پروین : نام ستاره‌ای

پری : زن زیبا

پری بانو : از نام های برگزیده

پری سیما : زیبا روی

پریچهر : پری رخسار، خوشگل، زیبا روی

پریدخت : از نام های برگزیده

پریدخت : از نام های برگزیده

پریرخ : پری رو، پری رخسار، خوبروی

پریروی : خوشگل، زیبا رو

پریزاد : فرزند پری، فرزند زیبا

پریسا : مانند پری

پریسان : از نام های برگزیده

پریفام : زیبا چهره

پریگون : مانند پری

پریماه : از نام های برگزیده

پریمرز : از نام های برگزیده

پریناز : از نام های برگزیده

پریوش : پری مانند

پگاه : سحر، بامداد

پوپک : پرنده‌ای است، هدهد

پودینه : پونه

پوران : از نام های برگزیده

پوروچیستا : نام کوچکترین دختر اشوزرتشت

پونه : بوته و گلی خوشبو

پیراسته : با نظم، با آرایش

پیرایه : آراسته، آرایش

پیروزه : از سنگ های قیمتی

ت

تابان : نورانی، فروغمند

تابانروی : از نام های برگزیده

تابانمهر : از نام های برگزیده

تابش : نورافشان

تابناک : پرتو، نورانی

تابنده : تابیدن

تازه : جدید، پرتراوت، لطیف

تاژ : لطیف و نازک

تخشک : خوبرو و زیبا

تذرو : نام دختر داریوش سوم هخامنشی

ترانه : تر و تازه، لطیف، نرم

ترگل : گل تازه

تُرنج : نام میوه ای است

ترنگ : آواز تارهای ساز

تَرَنُم : آواز خوش

تریتی : نام دختر میانه اشوزرتشت

تشتر : نام ستاره تیر. نگهبان باران

تکاو : نام یکی از آهنگ های نامی باربد

تمیس : گیاهی بالا رونده

تناز : نام مادر لهراسب. دختر آرش

تنبور : نوعی ساز، دنبره

تَندُر : بلبل

تندیس : پیکره، تصویر

تِهرت : نام دختر میانه اشوزرتشت

تهمینه : زن رستم و مادر سهراب

توران : از نام های برگزیده

تورانبانو : از نام های برگزیده

توراندخت : از نام های برگزیده

تِیتَک : شبکیه چشم به زبان پهلوی

تیهو : پرنده‌ای خوش رنگ

ج

جالیز : کشتزار

جام : پیاله، ساغر

جان پرور : از نام های برگزیده

جانانه : دوست داشتنی

جانمهر : از نام های برگزیده

جر یره : زن سیاوخش، مادر فرود

جلبک : گیاه سبز آبزی

جلگه : زمین پهناور

جوانه : جوان، جوانی،رویش

جویبار : کنار جوی آب

چ

چام : ناز و عشوه

چشمه : آب طبیعی از کوه

چکاو : نام پرنده ای خوش آواز

چکاوک : آهنگی از موسیقی ایرانی

چَمان : خرامان

چهرزاد : از نام های برگزیده

چیترا : از نام های برگزیده

چیستا : دانش و دانایی . نام جوانترین دختر اشوزرتشت ، ایزد دانش

چیستی : دانش و آگاهی

خ

خاور : جای خورشید یا سرزدن خورشید

خجسته : شادباش، مبارک

خجیر : زیبا روی و پسندیده

خرامان : با ناز و وقار راه رفتن

خرم چهر : از نام های برگزیده

خرمدل : خوشدل، خوشحال، شادمان

خندان : خندیدن، با لبخند

خوب چهر : از نام های برگزیده

خوبرخ : از نام های برگزیده

خوبروی : از نام های برگزیده

خوردخت : از نام های برگزیده

خورزاد : از نام های برگزیده

خورشاد : از نام های برگزیده

خورشید : هور، هور شید

خورشید چهر : از نام های برگزیده

خُوروَش : همانند خورشید

خوشبوی : از نام های برگزیده

خوشچهر : نیکو روی

خوشخو : نیک رفتار، با صفا

خوشدل : شاد، شادمان، خوشنود، خوشحال

خوشروی : خوشرو، خوش صورت، خوشگل

خوشگو : خوش سخن

خوشنوا : خوش آواز، خوش آهنگ

خوشه : چند دانه که در کنار هم آویزان باشند

د

دُخمل : از نام های برگزیده

دراج : نام پرنده‌ای است

دُرافشان : روشن، تابان ، شیرین سخن

درخشان : درخشنده، روشنایی دهنده

دُردانه : دانه در، مروارید بزرگ

درسا : از نام های برگزیده

درمان : چاره

دِرمنَه : گیاهی خوشبو

دُرنا : نام پرنده ای است

دریا : از نام های برگزیده

دَستنبو : میوه ای خوشبو

دُغدو : نام مادر اشوزرتشت

دل آرا : مایه نشاط و خرمی

دل آرام : آرامش دهنده دل

دل آشوب : از نام های برگزیده

دل افروز : روشن کننده دل

دل انگیز : نشاط آور

دلاویز : دلپسند، مرغوب، دلخواه

دلبر : یار و معشوق

دلپذیر : دلخواه, پسندیده

دلپسند : پسندیده، مرغوب

دلجو : نوازش کننده

دلخوش : خوشدل، خوشحال ،شادمان

دلدار : دلبر, معشوق, دلیر, دلاور, شجاع

دلشاد : خوشحال ، شادمان

دلکش : دلربا, دلپذیر, دلفریب

دلگرم : خشنود، امیدوار

دلنواز : دلارام, دلجو, دلپذیر

دمساز : همدم، همراز، هم صحبت

دنبره : نوعی ساز، تنبور

دنیا : گیتی ،جهان

دیبا : نوعی پارچه ابریشمی

دیبارخ : از نام های برگزیده

دینا : از نام های برگزیده

دیناز : از نام های برگزیده

ر

رادنوش : از نام های برگزیده

رازمهر : از نام های برگزیده

رازیانه : گیاهی خوشبو

رام افزون : شادی افزون ،آرامش بخش

رام دخت : از نام های برگزیده

رامش : خوشی

رامک : آرامش دهنده

رایکا : پسندیده و دوست داشتنی

رایومند : دارنده فروغ و شکوه

رخسار : روی، چهره، صورت ، سیما

رخشا : رخشان، درخشان

رخشانه : رخشان و درخشنده

رخشنده : درخشان ، نورانی

ردیمه : نام زن کمبوجیه و دختر هوتن

رسا : بالغ، بلند

رَسابانو : از نام های برگزیده

رَسادخت : از نام های برگزیده

رُکسانا : نام دختر داریوش سوم هخامنشی

رودابه : فرزند تابان و مادر رستم دستان

روژین : سرخ فام

روشنک : دختر دارا

روناک : روشنایی

رویا : خاطره‌های شیرین

ریواس : گیاهی با شاخه‌های سپید

ز

زادمهر : برآمده از روشنایی

زرافشان : افشاننده سیم و زر

زراندام : از نام های برگزیده

زربانو : نام دختر رستم و خواهر بانو گشتاسب

زرستان : نام دختر ارجاسب

زرشام : نام دختری از خاندان جمشید

زرگیس : از نام های برگزیده

زرگیسو : از نام های برگزیده

زرمان : زرمانند و بسیار زیبا

زرنگار : از نام های برگزیده

زری : منسوب به زر، زر دار

زرین : طلایی

زرین بانو : از نام های برگزیده

زرین چهر : از نام های برگزیده

زرین چهر: : از نام های برگزیده

زُمرد : گوهر، از سنگ های قیمتی

زیبا : خوبروی، خوش چهره

زیبا دخت : از نام های برگزیده

زیباچهر : خوش رو

زیبارخ : از نام های برگزیده

زیباروی : از نام های برگزیده

زیبنده : شایسته، سزاوار

زیور : آرایش، پیرایه

ژ

ژژاله : شبنم

ژیان چهر : از نام های برگزیده

ژیان دخت : از نام های برگزیده

س

ساحل : از نام های برگزیده

سارا : از نام های برگزیده

ساغر : جام و پیمانه

سالمه : سالومه

سالومه : حساب سال و ماه

سامیار : از نام های برگزیده

ساویس : با ارزش، گرانمایه

سایه : از نام های برگزیده

سپیتا : سفیدترین و پاکترین

سپیته : سپید و درخشان

سپیده : آغاز بامداد

ستاره : اختر،کوکب

ستی : بانو، خانم، کلمه احترام

سداب : نام گیاهی است

سرور : شادمانی

سَروَر : رییس ، پیشوا

سمن : نام گلی است ، یاسمین

سمن چهر : از نام های برگزیده

سمن رخ : از نام های برگزیده

سمن روی : از نام های برگزیده

سمن ناز : نام دختر کورنگ

سمنبر : لطیف، سفید و خوشبو

سمنزار : بوستان یاسمن

سمیرا : از نام های برگزیده

سنبل : نام گلی است

سهی : راست، نام زن ایرج

سودابه : نام زن کیکاووس

سوزان : نام زن رامشگر تورانی

سوسن : نام گلی خوشبو

سوگل : از نام های برگزید

سوگند : از نام های برگزیده

سیما : روی ، چهره ،صورت

سیمبر : دارنده اندام سفید

سیمروی : سپیدروی

سیمگون : نقره فام

سیمین : نقره فام، سفید

سیمین چهر : سپیدروی

سیمین دخت : ازنام های برگزیده

سیمین رخ : از نام های برگزیده

سیندخت : نام دختر مهراب، پادشاه کابل

ش

شاد آفرید : از نام های برگزیده

شاداب : تر و تازه، خرم - نام سخنوری بوده است

شادبانو : از نام های برگزیده

شادپری : از نام های برگزیده

شاددل : از نام های برگزیده

شادروز : نیک روز، خوشبخت

شادروی : از نام های برگزیده

شادکام : شادمان، کامران، کامروا

شادمان : خوش، مسرور

شادمهر : از نام های برگزیده

شادی : سرور و شادمانی ، خوشی

شادی آور : از نام های برگزیده

شادی افزا : افزاینده شادی و نشاط

شاهدخت : از نام های برگزیده

شاهرو : از نام های برگزیده

شایسته : با ارزش ، سزاوار

شب بو : نام گلی است

شبنم : ژاله

شراره : جرقه، ریزش آتش

شرمین : از نام های برگزیده

شکربانو : از نام های برگزیده

شکرناز : از نام های برگزیده

شکفته : از نام های برگزیده

شکوفه : گل‌های رنگارنگ میوه

شکوه : بلندجایگاه، با عظمت

شگون : خجستگی، با شانس

شنایا : همه چیز دان

شهربانو : نام زن رستم

شهرخ : از نام های برگزیده

شهردخت : از نام های برگزیده

شهرزاد : از نام های برگزیده

شهرناز : نام خواهر جمشید

شهرنواز : خواهر شاه جمشید پیشدادی

شهرو : نام مادر برزویه پزشک

شهرود : نام زن سهراب ومادر یرزو

شهگل : از نام های برگزیده

شهلا : از نام های برگزیده

شهناز : از نام های برگزیده

شهنواز : از نام های برگزیده

شهین : از نام های برگزیده

شهین بانو : از نام های برگزیده

شورانگیز : از نام های برگزیده

شیدا : شیفته

شیدبانو : از نام های برگزیده

شیددخت : از نام های برگزیده

شیدرخ : از نام های برگزیده

شیرین : مزه شادکامی

شیرین گل : از نام های برگزیده

شیفته : عاشق، مجنون

شیوا : رسا و بلند و کشیده

غ

غنچه : از نام های برگزیده

ف

فایدیم : گل نیلوفر، نام همسر داریوش، دختر هوتن

فراتاگون : نام دختر آرتان، برادر داریوش بزرگ

فرانک : نام مادر شاه فریدون

فرخ ناز : از نام های برگزیده

فرخنده : مبارک، پرارج

فردخت : از نام های برگزیده

فرزان : از نام های برگزیده

فرزانه : گرامی، ارجمند

فرسیما : از نام های برگزیده

فرشته : از نام های برگزیده

فرگون : مانند روشنایی

فرمهر : از نام های برگزیده

فرناز : از نام های برگزیده

فرنگیس : نام دختر افراسیاب، زن سیاوش، مادر شاه کیخسرو کیانی

فرنوش : از نام های برگزیده

فرنی : بسیار ، افزون و فروزان

فروردین : نخستین ماه هر سال

فروزان : نورانی، شعله ور

فروزش : روشن

فروزنده : از نام های برگزیده

فروغ : روشنایی، تابش

فروغبانو : از نام های برگزیده

فریبا : فریبنده

فریماه : از نام های برگزیده

فرین : نام یکی از دختران اشوزرتشت

فریناز : از نام‌های برگزیده

فلامک : الماس گلی رنگ

فیروزه : نگین انگشتر

ک

کاساندان : نام زن کوروش بزرگ و مادر کمبوجیه

کامدل : از نام های برگزیده

کامروا : خوشبخت، خرسند

کاویش : پیمانه شیر

کبیتا : نوعی شیرینی

کتایون : نام زن کی گشتاسب در شاهنامه

کشور : از نام های برگزیده

کشوربانو : از نام های برگزیده

کُنیا : دختری که ازدواج نکرده است

کی بانو : از نام های برگزیده

کی دخت : از نام های برگزیده

کیارنگ : از نام های برگزیده

کیانا : طبیعت، اهل هرچیز

کیانبانو : از نام های برگزیده

کیاندخت : از نام های برگزیده

کیسر : از نام های برگزیده

کیمیا : کمیاب

کیوان بانو : از نام های برگزیده

کیوانچهر : از نام های برگزیده

کیواندخت : از نام های برگزیده

کیوانرخ : از نام های برگزیده

کیوانزاد : از نام های برگزیده

گ

گاتا : سرودهای جاودانه اشوزرتشت

گردآفرید : نام دختر گژدهم و یکی از بانوان پهلوان

گردیه : نام خواهر بهرام چوبینه و زن خسرو پرویز

گل آذین : طرز قرار گرفتن گل‌ها بر روی ساقه یا شاخه

گل آرا : از نام های برگزیده

گل آسا : ز نام های برگزیده

گل آفرید : از نام های برگزیده

گل آگین : از نام های برگزیده

گل آور : از نام های برگزیده

گل آویز : از نام های برگزیده

گل آیین : از نام های برگزیده

گل افروز : از نام های برگزیده

گل افسر : از نام های برگزیده

گل افشان : از نام های برگزیده

گل اندام : نازک بدن

گل برگ : برگ های رنگین گل و شکوفه

گل بیز : کلاله گل بیدمشک

گل پر : گیاهی خوشبو

گل پری : از نام های برگزیده

گل پونه : نام گلی همانند نعنا

گل پیکر : از نام های برگزیده

گل تن : از نام های برگزیده

گل چین : از نام های برگزیده

گل خند : از نام های برگزیده

گل دخت : از نام های برگزیده

گل دوست : دوستار گل، گل پسند

گل ربا : از نام های برگزیده

گل سان : از نام های برگزیده

گل سیما : از نام های برگزیده

گل شاد : از نام های برگزیده

گل فشان : از نام های برگزیده

گل گون : سرخ رنگ، برنگ گل

گل گونه : مانند گل، به رنگ گل

گل نوش : از نام های برگزیده

گل وش : از نام های برگزیده

گلاب : از نام های برگزیده

گلاله : از نام های برگزیده

گلباد : از نام های برگزیده

گلباش : از نام های برگزیده

گلبان : از نام های برگزیده

گلبانو : بانویی همانند گل

گلبن : از نام های برگزیده

گلبهار : از نام های برگزیده

گلبو : از نام های برگزیده

گلپاد : از نام های برگزیده

گلچهر : از نام های برگزیده

گلچهره : زیبا، دارای چهره‌ای چون گل

گلدسته : از نام های برگزیده

گلدیس : از نام های برگزیده

گلرخ : خوبرو، خوشگل

گلرخسار : زیبا، خوش چهره

گلرنگ : به رنگ گل

گلروی : خوشگل ، زیبا

گلریز : از نام های برگزیده

گلزاد : زادةگل

گلزار : گلستان ، محل رویش گل‌های فراوان

گلستان : از نام های برگزیده

گلشن : گلزار، گلستان

گلشید : از نام های برگزیده

گلفام : از نام های برگزیده

گلنار : از نام های برگزیده

گلناز : گل انار

گلناز : از نام های برگزیده

گلنام : از نام های برگزیده

گلنواز : از نام های برگزیده

گلی : از نام های برگزیده

گلی ناز : از نام های برگزیده

گهر : از نام های برگزیده

گهربانو : از نام های برگزیده

گهرچهر : از نام های برگزیده

گهردخت : از نام های برگزیده

گهرناز : از نام های برگزیده

گهرنگار : از نام های برگزیده

گوهر : جواهری با ارزش

گوهربانو : از نام های برگزیده

گوهرچهر : از نام های برگزیده

گوهردخت : از نام های برگزیده

گوهرزاد : از نام های برگزیده

گوهرسان : از نام های برگزیده

گوهرشاد : از نام های برگزیده

گوهرشید : از نام های برگزیده

گوهرفشان : از نام های برگزیده

گوهرناز : از نام های برگزیده

گیتی : جهان هستی

گیسو : زلف نگار

گیسیا : از نام های برگزیده

ل

لادن : نام گلی است

لاله : نام گلی است

لاله رو : از نام های برگزیده

لاله گون : از نام های برگزیده

لاله وش : از نام های برگزیده

لبخند : احساس شادی بر لبان

لَچَک : دستمال سه گوش

لیو : خورشید، آفتاب

م

مارال : از نام‌های برگزیده

ماسیس : نام دختر سی زین از خاندان ایرانی سورن

مانترَه : سخن منش انگیز و مقدس

ماندانا : نام دختر پادشاه ماد و همسر کمبوجیه

ماه آفرید : نام زن ایرج مادر منوچهر

ماه بانو : از نام های برگزیده

ماه دیس : از نام های برگزیده

ماهرُخ : خوشگل، زیبا

ماهرو : از نام های برگزیده

ماهوار : مانند ماه

ماهوش : مانند ماه

مخمل : نوعی پارچه

مرجان : از گیاهان دریایی

مرمر : سنگ خوشرنگ و قیمتی

مروارید : گوهر باارزش دریایی

مژده : نوید ، خبر شادی

مژگان : چشم پوش

مَشیانه : نام نخستین زن(حوا)

منیژه : خواهر فرنگیس، دختر افراسیاب

مه پیکر : از نام های برگزیده

مه سیما : ماه رو, ماهرخ، زیبا

مهتاب : نور آرام ماه

مهدخت : از نام های برگزیده

مهر رخسار : از نام های برگزیده

مهرآگین : از نام های برگزیده

مهرآمیز : از نام های برگزیده

مهرآور : از نام های برگزیده

مهراسا : از نام های برگزیده

مهرافروز : از نام های برگزیده

مهرافزا : آنکه مهر و محبت بیفزاید

مهرافزون : از نام های برگزیده

مهرافشان : از نام های برگزیده

مهرانگیز : از نام های برگزیده

مهربانو : از نام های برگزیده

مهرچهر : از نام های برگزیده

مهرچین : از نام های برگزیده

مهرخ : از نام های برگزیده

مهرکیش : از نام های برگزیده

مهرناز : از نام های برگزیده

مهرنگار : از نام های برگزیده

مهرنواز : از نام های برگزیده

مهروی : از نام های برگزیده

مهری : از نام های برگزیده

مهسان : از نام های برگزیده

مهستی : بزرگترین ریشه

مهشید : مهتاب، روشنایی ماه

مهناز : از نام های برگزیده

مهوش : مانند ماه ، خوشگل

مهین : بزرگ، بزرگتر

مورد : نام درخت همیشه سبز

مُوژان : غنچه نرگس

میترا : مظهر دوستی و محبت و صلح وصفا و روشنایی

مینا : نام گلی است

مینو : جهان معنوی

ن

نارگل : گل سرخ انار

نارگون : همانند سرخی آتش

ناز : دوست داشتنی، نام گلی است

نازآفرید : از نام های برگزیده

نازآفرین : از نام های برگزیده

نازبانو : از نام های برگزیده

نازپرور : از نام های برگزیده

نازپری : از نام های برگزیده

نازمهر : از نام های برگزیده

نازنین : دارای ناز، نازک اندام

نازیاب : از نام های برگزیده

ناهید : آناهیتا، پاک بانو

نایریکا : از نام‌های برگزیده

نخستین : آغازین، اولین

نرگس : نام گلی است

نساک : نام زن سیامک، پسر کیومرس

نسترن : گلی سپید رنگ

نسرین : از نام های برگزیده

نسیم : هوای ملایم بامدادی

نکوزاد : از نام های برگزیده

نکویار : از نام های برگزیده

نگار : چهرة زیبا

نگین : جواهر انگشتری

نورسته : جوانه تازه

نوشین : شیرین و گوارا

نوگل : از نام های برگزیده

نونهال : نهال تازه، درخت جوان

نیایش : نماز بردن

نیکچهر : از نام های برگزیده

نیکچهره : از نام های برگزیده

نیکدخت : از نام های برگزیده

نیکرخ : از نام های برگزیده

نیکروی : از نام های برگزیده

نیلوفر : نام گلی است

نینا : از نام‌های برگزیده

نیوشا : شنونده

و

واپسین : آخرین، بازپسین

واج : زمزمه

وارسته : آزاد

واژه : کلمه، لغت

وَرد : گل سرخ

وِستا : دانش

وهشتیه : نام شهبانوی خشایار شاه

وهوگون : خوشبو، معطر، خوشرنگ

ویدا : در اوستا به چم دانش و فرهنگ

ویس : نام دختر شاه غارن و شهبانو شهرو

 


نويسنده : مسعود کاشانی | تاريخ : پنج شنبه 19 خرداد 1390برچسب:نام های اصیل دختران ایران,نام دختر,نام دختر ایرانی,اسم دختر,اسم برای دختر, | نوع مطلب : <-CategoryName-> |
» اسم پسر

ک

کاچار : سر و سامان

کاردار : پسر مهر نرسی از ارتشتاران دوره ساسانی

کارن : از نام های برگزیده

کاری : تلاشگر

کامبوزیا : کمبوجیه

کامبیز : از نام های برگزیده

کامجو : از نام های برگزیده

کامدین : از نام های برگزیده

کامران : نام دانشمندی زرتشتی اهل شیراز

کامکار : کامروا، کامران

کاموس : نام یکی از سرداران افراسیاب

کامیاب : کامروا، خوشبخت

کامیار : کامیاب ، کامروا

کاوش : جستجو کردن، کاویدن

کاوه : نام آهنگر نامی که پادشاهی ذهاک را برانداخت

کاووس : از نام های برگزیده

کاویان : از نام های برگزیده

کرتیر : نام موبد موبدان روزگار شاپور یکم

کرکوی : از نوادگان سلم، پسر فریدون

کمبوجیه : از نام های برگزیده

کورنگ : نام پادشاه زابلستان و پدر زن جمشید پیشدادی

کوروش : بنیانگزار شاهنشاهی هخامنشی

کوسان : نام رامشگری است

کوشا : کوشیدن

کوشان : کوشا بودن

کوشیار : نام یکی از سرداران تبری

کیا : بزرگ، صاحب، پادشاه

کیافر : از نام های برگزیده

کیامرد : از نام های برگزیده

کیامنش : از نام های برگزیده

کیان : جمع کی، پادشاه

کیان پور : از نام های برگزیده

کیانزاد : از نام های برگزیده

کیانفر : از نام های برگزیده

کیانمهر : از نام های برگزیده

کیانوش : نام برادر شاه فریدون پیشدادی

کیقباد : نام سردودمان و نخستین پادشاه کیانیان

کیکاووس : پدر سیاوش و پدر بزرگ شاه کیخسرو کیانی

کیهان : جهان، گیتی

کیوان : نام پدر موبد سروش، از شاگردان دستور آذرکیوان

کیومرس : نام نخستین انسان روی زمین

گ

گالوس : نام پسر فارناک پادشاه کپاد و کیه و هوتیس

گرامی : ارجمند، مقدم

گرانمایه : پرارزش، پر ارج

گرایش : گرویدن، پیروی

گَرشاسب : در اوستا به چم پهلوان نامی ، همانند رستم شاهنامه

گرگین : نام پهلوان نامی ایران

گژدهم : از جنگجویان و سرداران کیانی و پدر گردآفرید

گژگین : از نام های برگزیده

گشتاسب : نام پنجمین پادشاه کیانی

گشواد : نام پهلوانی در شاهنامه

گوارا : خوش‌آیند، با مزه

گودرز : نام پسر گیو، از پهلوانان نامی لشکر کیکاووس

گیل : گرد و پهلوان

گیو : پهلوان ایرانی

ل

لهراسب : دارنده اسب تیزرو . پدر گشتاسب

م

مازار : یکی از سرداران مادی کورش

مازنه : مازندران در اوستا

مازیار : نام پسر غارن. از اسپهبدان تبرستان

ماکان : نام پسر کاکی یکی از فرمانروایان ایرانی

ماندگار : پایدار، ماندنی

مانوش : نام پسر کی پشین و پدربزرگ لهراسب

مانی : نام پیکر نگار نامی در دوران شاپور

ماهان : نام پسر کیخسرو پسر اردشیر پسر غباد

ماهر : زبر دست

ماهوار : از گوشه‌های موسیقی

ماونداد : نام یکی از مفسران اوستا در زمان ساسانیان

مزدا : دانای بزرگ، پروردگار

مزدک : نام پسر بامداد در دوران ساسانی

مشیا : نام نخستین مرد در اوستا

منوچهر : پهلوان نژاد. نام نیای سیزدهم اشوزرتشت. نام ششمین پادشاه پیشدادی

منوشفر : نام پدر منوچهر شاه پیشدادی

مه زاد : از نام های برگزیده

مِهراب : نام پادشاه کابل و پدر رودابه

مهران : یکی از هفت خاندان نامی دوران ساسانی

مهربان : نگهبان روشنایی و مهر

مهربُرزین : دارنده برترین مهر. نام پسر فرهاد در دوره بهرام پنجم

مهرپرور : از نام های برگزیده

مهرپوی : از نام های برگزیده

مهرپیکر : از نام های برگزیده

مهرجو : از نام های برگزیده

مهرداد : نام چوپانی که کوروش را پرورش داد

مهرزاد : زاده مهر

مهرگان : جشن ملی ایران

مهرمَس : مهر بزرگ یا بزرگ مهر. نام نیای ششم اردشیر بابکان

مهرنوش : نام یکی از چهار پسران اسفندیار

مهریار : از نام های برگزیده

مِهرین : از نام های برگزیده

مهیار : از نام های برگزیده

مویز : دانه خشک انگور

ن

نارون : نام درختی تنومند

ناشا : دادگر

نامجو : جوینده نام

نامدار : دارنده نام

نامور : از نام های برگزیده

ناوَرز : سرباز دریایی. از نام های دوران هخامنشی

نریمان : دلیر و پهلوان. دارای اندیشه بلند و مردانه

نَستور : نام پسر زریر، برادر شاه گشتاسب

نکیسا : نام نوازنده نامی دوران خسرو پرویز

نمایان : آشکار، هویدا

نوبخت : از نام های برگزیده دوران ساسانی

نوبهار : نام نویسنده دساتیر

نوتریکا : نام سومین برادر اشوزرتشت

نوذر : یکی از سه پسران منوچهر

نوش : شهد، عسل ، انگبین

نوش آذر : نام پسر آذرافروز

نوشی : نوشیروان

نوشیروان : انوشیروان. از نام های برگزیده

نوید : مژده شادمانی

نیسان : نی‌زار، محل روییدن نی

نیک پی : خجسته ، خوش قدم

نیکدل : از نام های برگزیده

نیکروز : سعادتمند، خوشبخت

نیکزاد : از نام های برگزیده

نیکنام : نیکونام، خوشنام

نیکو : خوب، زیبا، نیکو کار

نیما : نام یکی از شاعران ایرانی

نیو : پهلوان و دلیر

نیوتیش : نام کوچکترین برادر اشوزرتشت

و

واته : ایزد آب در اوستا

وخش : روشنایی یا رویش. نام چهاردهمین نیای آدرباد مهر اسپند

وخش داد : آفریده روشنایی، نام یکی از سرداران هخامنشی

وخشور : پیام آور

ورجاوند : مقدس و نورانی . از نیاکان شاه بهرام

ورزم : شعله آتش، گرمی آتش

ورساز : جوان آراسته و زیبا

وَرَهرام : نماد پیروزی

وَسپار : بخشنده

وَسنه : نام کوهی در اوستا

وفادار : از نام های برگزیده

وَلخش : بلاش، پادشاه اشکانی

وهامان : نام پدر سلمان فارسی

وَهمنش : خوش منش، نیک منش

وُهومن : ریشه اصلی بهمن امروزی

ویسپرد : از بخش‌های اوستا

ویشتاسب : نخستین پادشاه همزمان با اشوزرتشت

ه

هارپارک : نام وزیر استیاک آخرین پادشاه ماد

هامان : یکی از درباریان خشایار شاه

هامرز : نام سپهسالار خسروپرویز ساسانی

هامون : از نام های ایرانی

هامین : تابستان در اوستا

هاون : گاه بامدادی

هاونی : ایزد نگهبان بامداد

هَخامنش : دوست منش. نام سردودمان هخامنشیان

هَردار : نام هشتمین نیای اشوزرتشت

هُرمز : نام سومین پادشاه ساسانی

هرمزدیار : یار خدا

هُزوارش : شرح و تفسیر

هُژبر : دلیر و نامجو

هَژیر : خوو پسندیده، از پهلوانان دوره کیانی پسر گودرز

همتا : مانند، شریک

همگون : همرنگ، همانند

هنگام : زمان، گاه

هوبَر : دربردارنده نیکی

هوتَخش : سازنده خو. پیشه ور

هوتن : فرماندار ساحلی در روزگار داریوش

هوداد : نیک آفرید

هودین : نام سومین نیای آدرباد مهر اسپنتمان

هور : خورشید

هورا : می صاف و مقدس

هوشنگ : پسر سیامک پسر کیومرس، دومین پادشاه پیشدادی

هوشیدر : از نام های برگزیده

هوکَرپ : واژه ای پهلوی خوش اندام

هوم : گیاه مقدس

هومان : از نام های برگزیده

هومَت : اندیشه نیک

هومن : خوب‌منش

هیمه : نام داماد داریوش و از سرداران بزرگ پارسی

ی

یادگار : اثر و نشان که کسی از خود باقی بگذارد

یزدان داد : موبدی در سده نهم که در کرمان می‌زیسته

یزدان مهر : از نام های برگزیده

یزدان یار : از نام های برگزیده

یزدانشاه : نام پسر انوشیروان دادگر

یزدگرد : نام پادشاه ساسانی

یَسنا : از بخش‌های اوستا


ادامه مطلب ...
نويسنده : مسعود کاشانی | تاريخ : پنج شنبه 19 خرداد 1390برچسب:اسم پسر,نام برای پسر,اسم پسرانه, | نوع مطلب : <-CategoryName-> |
» اسم برای پسر

ت

تاژ : برادر هوشنگ پیشدادی

تخشا : کوشنده

تَسو : واحد زمان

تکاپو : جستجو

تَنسِر : نام موبد موبدان روزگار اردشیر بابکان

تَهماسب : از بزرگان ملک داراپادشاه ایران

تَهمتَن : بزرگ پیکر

تهمورس : دلیر و پهلوان. نام دومین پادشاه پیشدادی

توانا : نیرومند، زورمند

تور : نام پسر شاه فریدون

تورج : دلیر و پهلوان

توس : نام پسر نوذر یکی از پهلوانان نامی ایران

تیرداد : بخشنده تیر. نام دومین پادشاه اشکانیان

تیس : نام درختی است

تیگران : نام یکی از سرداران خشایار شاه

ج

جان‌پرور : نشاط انگیز

جانان : دلیرو زیبا

جاوید : نام پدر اردشیر یکی از بهدینان خراسان

جم : مخفف جمشید

جمشید : از پادشاهان پیشدادی

جهانگیر : نام پسر رستم زال پهلوان نامی ایران

چ

چالش : با ناز و غرور

چالیک : از بازی‌های کودکان

چلیپا : گردونه مهر

چوگان : ابزار بازی قدیمی

چینوَد : چگونه زیستن

خ

خدابخش : از نام های برگزیده

خداداد : از نام های برگزیده

خدایار : از نام های برگزیده

خدیو : بلند جایگاه، سرور

خردمند : نام یکی از پیروان دستور آذرکیوان

خرم : شادمان، خوش

خسرو : نیک آواز. نام پادشاه ساسانی

خشاشه : از سرداران ایرانی در دورة پادشاهی شاه گشتاسب

خشاشه : از سرداران ایرانی در دوره پادشاهی شاه گشتاسب

خشایار : شاه دلیر و مردمنش

خشنود : شاد، شادمان، خوشحال

خورسند : راضی

خوش‌منش : نیک نهاد

خوشنام : درستکار، نیکنام

خُونیرِث : نام یکی از هفت کشور زمین

د

داتَه : دادگری، قانون

دادار : دادگر، عادل

دادبان : نگهبان قانون

دادبه : قانون خوب

دادبه : قانون خوب.پسر دادگشنسب که نامه تنسر را به تازی برگردانده

دادپویه : از شاگردان موبد کیخسرو پور آذرکیوان

دادجو : جوینده عدل و داد

دادخواه : خواستار عدل و داد

دادرس : دادرسنده

دادفر : از نام های برگزیده

دادمهر : از نام های برگزیده

دادنام : از نام های برگزیده

دادوَر : دادگر، عادل

دارا : دارنده، نام نهمین پادشاه کیانی

داراب : نام پسر بهمن، هشتمین پادشاه کیانی

داریوش : نام سومین شاهنشاه هخامنشی

داژو : سوخته، داغ

دانا : هوشیار، آگاه

داور : نام موبدی است

دَریز : نام داماد داریوش بزرگ

دَسَم : فرمانده ده تن سرباز

دلاور : دلیر، قهرمان

دماوند : نام سرداری درزمان ساسانیان

دهناد : از نام های برگزیده

دینشاه : یاور و سرور دین

دینیار : یاری دهنده دین

دیهیم : کلاه پادشاهی

ر

راتین : بخشنده. یکی از سرداران اردشیر دوم

راد : بخشنده

رادمان : سخاوتمند . نام سپهدار خسرو پرویز

رادمهر : مهربخش. نام سردار داریوش سوم

رادین : بخشندگی

رازقی : گل سپید، گونه‌ای انگور

رامتین : نام چنگ نواز نامی خسروپرویز

رامیار : کسی که ایزدرام(شادمانی) یاور اوست

رامین : نام یکی از فرزندان کیخسرو

رپیتون : گاه نیمروزی

رَتوشتَر : نام برادر بزرگتر اشوزرتشت

رَتوناک : دارای بزرگی و سروری یکی از بزرگان هخامنشی

رَخشان : تابان، از سرداران داریوش

رَزین : واژه پهلوی به چم زورمند

رَسام : نام پیکار نگار بهرام گور

رستم : بالش و روینده. پسر زال پهلوان نامی ایران

رشن : نام یکی از مفسران اوستا

رَشنُو : ایزد دادگری و آزمایش

رشنواد : نام سپهدار همای بهمن

رَنگوشتَر : نام برادر بزرگ اشوزرتشت

رها : آزاد

رُهام : نام یکی از پهلوانان ایرانی. پسر گودرز

رهی : آزاد، رها

روزبِه : نام وزیر بهرام گور

روشاک : نام یکی از سرداران ایرانی در جنگ اسکندر

روشن : تابان ، درخشان

رویین تن : نام دیگر اسفندیار پسر گشتاسب کیانی

ریوند : میوه ریواس



نويسنده : مسعود کاشانی | تاريخ : پنج شنبه 19 خرداد 1390برچسب:اسم ایرنی,اسم برای پسر,, | نوع مطلب : <-CategoryName-> |
» اسم برای پسر

پ

پارسا : پرهیزکار

پاساک : نام برادر زاده داریوش بزرگ

پاکدین : دین درست، دین پاک

پاکروان : پاک باطن، نیک نفس

پاکزاد : پاک نژاد، نجیب

پاکمهر : از نام های برگزیده

پالیز : کشتزار

پَتَه مانی : دادگستر

پدرام : نام نبیره سام. درود، شادباش

پرچم : درفش

پَرنگ : نام پسر سام

پرهام : از نام های برگزیده

پرویز : شکست ناپذیر و پیروزمند. کنیه خسرو دوم ساسانی

پَریبُرز : بلند بالا، نام پسر کیکاووس

پژدو : نام نیای اشوزرتشت، بهرام پژدو از چکامه سرایان نامی زرتشتی

پژمان : از نام های برگزیده

پَشَنگ : نام برادر زاده فریدون پیشدادی

پشوتَن : پیشکش کننده تن یا فداکار

پوروشسب : دارنده اسبان زیاد پدر اشوزرتشت

پوریا : نام یکی از پهلوانان ایران

پولاد : نام پسر آزادمرد پسر رستم

پویا : جوینده

پویان : پوییدن

پیروز : پادشاه ساسانی

پیروزگر : پیروز، کامیاب

پیشداد : نخستین قانون گذار، بنیانگذار عدل و دادگری

پیلتَن : پهلوانی بوده از فرزندان رستم زال

پیمان : مهر، عهد



نويسنده : مسعود کاشانی | تاريخ : پنج شنبه 19 خرداد 1390برچسب:, | نوع مطلب : <-CategoryName-> |
» اسم برای پسر

ب

بابک : نام پسر ساسان در زمان اشکانیان

باتیس : نام دژبان غزه در هنگام داریوش سوم

بادرام : کشاورز

باربُد : نام نوازنده و رامشگر نامی زمان خسرو پرویز

بامداد : نام پدر مزدک

بامشاد : نام نوازنده. نامی در روزگار ساسانیان

بامگاه : هنگام بامداد

بایگان : نگهدارنده

بخت آفرین : نام پدر هیربد شهریار

بَختیار : از فرزندان رستم در روزگار خسرو پرویز

بَخشا : از نام های روزگار هخامنشیان

بَدخشان : لعل

بدره : بهره. نام یکی از سرداران خشایار شاه

بَرازمان : بلند اندیشه

بَردیا : نام پسر کوچک کورش

بُرزو : بلندبالا. نام پسر سهراب

بُرزویه : نام رییس پزشکان شاهی در روزگار خسرو

بَرسام : نام یکی از سرداران یزدگرد ساسانی

بَرَسم : شاخه های گیاهی

بَرِشنوم : پاک و تمیز

بَرمک : نام وزیر شیروی ساسانی

بُزرگمهر : نام مهین دستور انوشیروان دادگر

بَگاداد : نام یکی از سرداران ایرانی روزگار هخامنشی

بَگاش : نام یکی از سرداران هخامنشی

بلاش : نام نوزدهمین پادشاه ساسانی

بُندار : دارنده اصل و بنیاد

بُنشاد : شاد بنیاد

بَهاوند : در اوستا به چم وهوونت دارنده نیکی

بِهراد : نیکی بخش

بهرام : فتح و پیروزی است. نام پهلوانی در شاهنامه

بَهرامشاه : نام یکی از دانشمندان و عارفان زرتشتی

بِهروز : روزگار نیک و خوش

بِهزاد : نام یکی از پهلوانان ایران پسر پیل زور

بِهمرد : از نام های برگزیده

بهمن : نیک منش. نام پسر اسفندیار

بهنام : نیک نام

بوبار : دارنده زمین. نام کشاورزی در زمان خشایار

بوجه : رهایی یافته. نام یکی از بزرگان هخامنشی

بوخشا : رستگار

بیژن : نام پسر گیو



نويسنده : مسعود کاشانی | تاريخ : پنج شنبه 19 خرداد 1390برچسب:, | نوع مطلب : <-CategoryName-> |
» نام های اصیل پسران ایران

 

نام های اصیل پسران ایران

الف

آبادان : خرم و باصفا

آبتین : نام پدر فریدون پادشاه پیشدادی

آبدوس : نام یکی از درباریان اردوان سوم اشکانی

آبستا : اوستا

آتروپات : نام والی آتروپاتن(آذرآبادگان)

آترین : نام پسر اوپدرم در زمان داریوش بزرگ

آتش : فروغ و روشنایی

آخشیج : نماد، عنصر

آدُر : آذر، آتش

آدُرباد : نام موبد موبدان دوران شاپور

آذر بُرزین : نام موبدی بوده

آذر بُرزین : نام موبدی بوده

آذرآیین : نام پسر آذرساسان

آذرافروز : نام پسر مهرنوش پسر اسفندیار

آذرباد : نام موبد موبدان روزگار شاپور دوم

آذربُد : نام پسر هومت که نوشتن نامه دینکرد را به انجام رساند

آذربود : موبدی در زمان یزدگرد

آذرپَژوه : پسر آذرآیین پسر گستهم نویسنده کتاب گلستان دانش

آذرپناه : نام یکی از ساتراپ آذرآبادگان

آذرخش : صاعقه، برق

آذرفر : در اوستا به دارنده فرآذر

آذرکیوان : از موبدان بزرگ شیراز در روزگار حافظ

آذرمهر : نام موبدی است در زمان کواد

آذرنوش : در اوستا به دوست‌دار فرهنگ

آذین : زیور، نام فرمانده لشکر بابک خرمدین

آراستی : نام عموی اشوزرتشت و پدر میدیوماه

آرتمیس : نام فرمانده نیروی دریایی خشایارشاه

آرتین : نام هفتمین پادشاه ماد

آرش : پهلوان و یکی از بهترین تیراندازان ایرانی

آرمان : آرزو، خواسته

آرمین : آرامش، آسودگی

آریا : اصیل و آزاد ، فرمانده ارتش ایران در روزگار کورش

آریامن : نام فرمانده ناوگان خشایار شاه

آریامنش : نام پسر داریوش

آریامهر : دارنده مهر ایران

آرتاباز: از نامهای برگزیده

آریوبَرزَن : دلاور و پهلوان. سردار داریوش سوم

آزاد : نام بهدینی که در فروردین یشت ستوده شده

آزاد منش : راد، جوانمرد، دارنده خوی آزادگی

آزادمهر : از نام های برگزیده

آژمان : بی زمان

آسا : نام پدر بهمن که در چکامه از او یاد شده

آستیاک : نام چهارمین و آخرین پادشاه ماد

آونگ : آویخته، نگهدارنده

آویز : آویختن، نگهداری

آیریک : نام نیای یازدهم اشوزرتشت

اَبدَه : بی آغاز

اَبیش : بی رنج

اپرنگ : نام پسر سام

اَپروَند : دارنده بلندی و شکوه یا فرهمند

اَپروَیژ : پیروزمند و شکست ناپذیر . نام خسرو دوم پادشاه ساسانی

اَپیوه : نام پسر کیقباد نخستین پادشاه کیانی

اَترس : دلیر، بی ترس

اَرتان : راستگو. نام پسر ویشتاسب

ارج : ارزنده. نام یکی از نیاکان اشوزرتشت

ارجاسب : اوستایی آن یعنی دارای اسبان پرارزش

ارجمند : با ارزش

ارد : نام پادشاهان اشکانی و متفکر نامدار ارد بزرگ

اردشیر : نام پادشاه هخامنشی و ساسانی

اردلان : از واژه ارد ایرانی است

اردوان : در اوستا ، پشتیبان راستی و درستی است

ارژنگ : نام سالار مازندران

ارشا : راست و درست

ارشاسب : دارنده اسبهای نر

اَرشام : پسر عموی داریوش بزرگ

اَرشان : نام نیای داریوش بزرگ

ارشک : نام نخستین پادشاه اشکانی

اَرشَن : نام برادر کاووس

اروتَدنر : نام پسر میانی اشوزرتشت. فرمان گذار

اروَند : شریف- نجیب. نام پدر لهراسب

اُزیرن : گاه پسین

اسپاد : دارنده سپاه نیرومند

اسپنتمان : نام خانوادگی و یکی از نیاکان اشوزرتشت

اسپهبُد : نام پدر بزرگ خسرو انوشیروان

اسفندیار : نام پسر کی گشتاسب کیانی و برادر پشوتن

اشا : راستی ، درستی ، راه خوشبختی

اشاداد : داده پاکی و پارسایی

اشتاد : راستی

اشکان : نام سومین نیای پاکر

اُشهن : گاه سپیده دم، آغاز روشنایی

اَشوداد : نام برادر هوشنگ پیشدادی

اشوفْرَوَهَر : پاکروان

اشومنش : پاک منش

افروغ : روشنایی و فروغ. از مفسران اوستا در زمان ساسانیان

افشین : نام سردار ایرانی

اقاقیا : درختی با گل های سپید

اَگومان : بی گمان

البرز : کوه بلند. نام پهلوانی است

الوند : توانا و تیزپا

امید : نام پدر آذرپات، از نویسندگان نامه دینکرد

امیدوار : نام پسر خواستان دیلمی از سرداران مازیار

اندریمان : کسی که اندیشه اش در پی شهرت و ستایش است

اَنوش : بی مرگ. جاویدان

انوشیروان : پاکروان، پادشاه ساسانی

اَهنَوَد : رهبری و فرمانداری . نخستین بخش از سروده گات‌ها

اهورا : هستی بخش، خداوند

اوتانا : نام یکی از یاران داریوش

اَوَخشیا : بخشاینده

اَوَرداد : از سرداران کورش بزرگ

اَوَرکام : نام پسر داریوش هخامنشی

اورمزدیار : خدایار، یاور اهورا

اَُورنگ : تخت پادشاهی . نام فرستاده پادشاه کشمیر به یمن

اُوژن : زننده و شکست دهنده دشمن

اوس : در اوستا به چم دارنده چشمه ها

اوستا : دانش، کتاب دینی

اوستانَه : نام سردار سغد در زمان هخامنشی

اوشَه : بامداد و سپیده در اوشهین گاه

اوشیدر : پروراننده قانون مقدس

ایدون : اینچنین، اینگونه

ایران پناه : از نام های برگزیده

ایرانپور : از نام های برگزیده

ایرانشاه : نام یکی از بزرگان ایران

ایرانمهر : روشنایی ایران

ایرج : یاری دهنده آریایی ها

ایزد : ستایش و ستودن

ایزدیار : یاور ستودنی

ایسَدواستَر : خواستار کشتزار و آبادکننده. بزرگترین پسر اشوزرتشت



نويسنده : مسعود کاشانی | تاريخ : پنج شنبه 19 خرداد 1390برچسب:نام های اصیل پسران ایران, | نوع مطلب : <-CategoryName-> |
» ستارگان

ستارگان  
 
     
 
 
ستارگان کره های سوزانی از گاز می باشند که برخلاف سیارات خود منبع نوراند. انرژی ستارگان ناشی از واکنشهای هسته ای است. ماده اصلی تشکیل دهنده بیشتر ستارگان هیدروژن است. هیدروژن موجود در ستارگان به هلیوم تبدیل می شود و در حین این واکنش گرما و نور بسیار زیادی تابش می یابد.هر ستاره دارای دوره عمر می باشد که بسته به نوع ستاره متفاوت است. ستارگان حجیم با نور بیشتر و حرارت زیاد عمر کوتاهتری نسبت به ستارگان کم نور و کوچک دارند. پایان عمر هر ستاره بستگی به میزان ذخیره هیدروژن در آن دارد. زمانی که هیدروژن درون ستاره ای پایان یابد هلیوم تبدیل به سوخت اصلی می شود و می سوزد. سوختن هلیوم سبب ایجاد گرمای بسیار زیادی می شود که تا آن زمان در ستاره پیش نیامده بوده است. این گرمای زیاد سبب انبساط ستاره می شود و حجم آن را چند برابر می کند. مثلا اگر زمانی خورشید شروع به سوزاندن هلیوم کند آنقدر انبساط می یابد که زمین در حجم زیاد آن محو می شود! این انبساط تا سر حد مریخ ادامه یافته و سپس متوقف می شود. مرحله ی بعدی بستگی به نوع ستاره دارد. ستارگان عظیم پس از این مرحله آنقدر انبساط یافته اند که دیگر نمی تواند جاذبه ای روی سطوح بیرونی خود داشته باشند. پس از آن این ستارگان منفجر شده و تبدیل به نواختر می گردند. هرچه ستاره بزرگتر میزان نواختر بزرگتر. غولها تبدیل به ابرنواختر می گردند. پس از آن این ستاره ها بسته به نوع نواختر ادامه عمر می دهند. نواختران معمولی تبدیل به کوتوله شده و عمری طولانی را آغاز می کنند. اما ابر نواختران در خود فرو می ریزند و ستارگان بسیار کوچک و حجیمی به نام ستارگان نوترونی بوجود می آورند. این ستارگان عمر طولانی دیگری در پیش خواهند داشت. پس از آن کوتوله ها یا کوتوله های سفید تبدیل به کوتوله سیاه شده و تا آخر جهان زندگی خواهند کرد. واژه ستاره در زبان پهلوی به ریخت stârag و اَختَر آمده بود.
به گروهی از ستارگان که با نیروی گرانش به هم پیوستگی داشته باشند خوشه ستاره ای می گویند.
عمر ستارگان:
ستاره ها همیشه باقی نمی مانند.آنها پس از بیلیونها سال منفجر شده و گازهای تشکیل دهنده آنها در فضا پخش می شوند.با گذشت زمان گازها بیشتر دور هم جمع وفشرده تر و داغتر شده و پس از صدها سال این گازها به قدری داغ می شوند که واکنشهای هسته ای در آن آغاز می شود .در این موقع است که ستاره جدید متولد می شود. اگر مقدار ماده ستاره جدید کم باشد کم نور و ضعیف می شود ولی اگر مقدار ماده ی تشکیل دهنده آن زیاد باشد داغ و درخشان می شود. پس از بیلیونها سال یک ستاره داغ سردشده (به کوتوله های سیاه تبدیل می شود)و ممکن است منفجر شود و گازهای آن در فضا پراکنده شده و جزئی از ستاره جدید شود.



نويسنده : مسعود کاشانی | تاريخ : شنبه 7 خرداد 1390برچسب:ستارگان,ستاره ها,ستاره,درمورد ستارگان,در مورد ستاره ها,درباره ستارگان, | نوع مطلب : <-CategoryName-> |
» عکس



نويسنده : مسعود کاشانی | تاريخ : شنبه 7 خرداد 1390برچسب:, | نوع مطلب : <-CategoryName-> |
» عکس

 



نويسنده : مسعود کاشانی | تاريخ : شنبه 7 خرداد 1390برچسب:عکس خنده دار,عکس جالب,عکس میمون, | نوع مطلب : <-CategoryName-> |
» عکس



نويسنده : مسعود کاشانی | تاريخ : شنبه 7 خرداد 1390برچسب:عکس جالب,جالب,, | نوع مطلب : <-CategoryName-> |
» کلیپ سزارین

کلیپ سزارین

این کلیپ سزارین می باشد . توصیه می کنم این کلیپ رو حتما دانلود نماید
 

 

دانلود کلیپ سزارین در اتاق عمل



نويسنده : مسعود کاشانی | تاريخ : شنبه 7 خرداد 1390برچسب:کلیپ سزارین,سزارین, | نوع مطلب : <-CategoryName-> |
» سیاره

سیاره به جسمی فضایی با جرم بسیار زیاد گفته می شود كه گرد یك ستاره در گردش باشد. سیاره از ستاره كوچكتر است و از خود نوری نمی تاباند. بخاطر بزرگی سیاره ها، نیروی گرانش (جاذبه) شكل آنها را بصورت كروی درآورده است. به اجرامی كه گرد خود سیاره ها میگردند سیاره نمیگویند بلكه آن دسته از اجرام، ماهک یا قمر نام دارند. پیش از دهه ۱۹۹۰ میلادی تنها ۹ سیاره (و همگی در سامانه خورشیدی ما) شناخته شده بودند، ولی امروزه (در سال ۲۰۰۴) تعداد ۱۳۰ سیاره شناسایی شده است. همه سیاره های تازه یاب در بیرون از منظومه خورشیدی ما قرار دارند، از اینرو گاه به آنها برون سیاره نیز گفته می شود. سیاره ها مقدار كمی انرژی از طریق همجوشی تولید می كنند، برخی هم هیچ انرژی ای تولید نمیكنند. کره زمین نیز یك سیاره است.
سیاره های سامانه خورشیدما:
نه سیاره اصلی و برسمیت شناخته شده منظومه ما به ترتیب فاصله از خورشید بدین شرحند:
▪ تیر
▪ ناهید
▪ زمین
▪ بهرام
▪ مشتری اقمار مهم مشتری عبارتند از: گانیمید اروپا یو کالیستو و نزدیکترین قمر به سطح آن آمالته آ است.
▪ کیوان میماس و تیتان. ولی مهمترین قمر آن تیتان است که حتی از عطارد بزرگتر است.
▪ اورانوس
▪ نپتون دو قمر دارد به نامهای تریتون و نرئید. اما نرئید از سطح سیاره بسیار دور است.
▪ پلوتون قمر آن شارون است که بیشتر شبیه یک جفت برای سیاره است تا یک قمر. به نظر می رسد پلوتون زمانی از اقمار نپتون بوده است چون اندازه ای بسیار کوچک و مداری عجیب دارد.
(اورانوس، نپتون و پلوتون چون در چند سده ی اخیر کشف شده اند تنها نام های اروپایی دارند.)



نويسنده : مسعود کاشانی | تاريخ : شنبه 7 خرداد 1390برچسب:سیاره,درمورد سیاره, | نوع مطلب : <-CategoryName-> |
» جراحي معده براي كاهش وزن

جراحي معده براي كاهش وزن
به تازگي در امريكا براي درمان افراديكه بطور بيمار گونه اي چاق هستند، از روش جراحي باي پس معده استفاده مي شود به گزارش سي ان ان، افرادي كه شاخص حجم بدنشان بيش از 40 است در واقع بطور بيمارگونه اي چاق هستند اين عدد از فرمول مقايسه وزن و قد به دست مي آيد. البته اين فرمول در مورد افراديكه داراي بدن عضلاني هستند صدق نمي كند افراديكه بطور بيمارگونه چاق هستند معمولا دچار بيماريهاي قلبي، ديابت و انواع بيماريهاي خطرناك مي شوند و در سنين پايين فوت مي كنند چنانچه ورزش و رژيم غذايي در كاهش وزن اين افراد موثر واقع نشود، مي توان با جراحي باي پس معده انان را درمان كرد در اين روش معده به دوبخش تقسيم مي شود بطوريكه قسمت فوقاني به اندازه يك تخم مرغ باشد و سپس يك قسمت از روده را به اين كيسه و انتهاي ديگر اين قسمت به جهاز روده متصل مي شود بدين ترتيب غذايي كه وارد اين كيسه مي شود خيلي سريع تر از قبل احساس پرشدن معده را به فرد منتقل مي كند علاوه بر ان اين جراحي باعث مي شود فرد از خوردن شكر و چربي بيش از اندازه امتناع كند
.

 



نويسنده : مسعود کاشانی | تاريخ : جمعه 6 خرداد 1390برچسب:جراحي معده براي كاهش وزن ,کاهش وزن, | نوع مطلب : <-CategoryName-> |
» دارویی گیاهی برای درمان زخم و ورم معده

دارویی گیاهی برای درمان زخم و ورم معده


هنگامی که از داروها و قرص های شیمیایی نتیجه ای نمی گیریم ،به داروهای گیاهی رو می آوریم.


برای درمان چشم درد بابونه را در سركه ریخته و بخور دهید.برای تسكین دردهای عضلانی چای بابونه بنوشید جویدن بابونه برای التیام زخم های درمان مفید است.بابونه تب بر و تسكین دهنده درد است و تقویت كننده معده است .
تانن فیتوسترول و همچنین ماده ای تلخ به نام اسید آنته میك است . Anthemine گل های بابونه دارای اسانس روغنی آنته مین.

* یكی از مهمترین خواص بابونه درمان زخم و ورم معده است .این گیاه به آسانی این مرض را درمان می كند و آنهایی كه سالهاست با این مرض دست به گریبان هستند می توانند با استفاده از بابونه سلامتی خود را بازیابند.

*برای درمان زخم معده یك لیوان چای غلیظ بابونه درست كنید (4 قاشق چایخوری بابونه در یك لیوان آبجوش و یا چهار تا چای كیسه ای بابونه در یك قاشق لیوان آب جوش )و در هنگام صبح ناشتا چای را بنوشید و سپس در رختخواب به پشت دراز بكشید و بعد از چهار دقیقه بخوابید و البته بعد از یك ربع ساعت می توانید صبحانه خود را میل كنید.این عمل را به مدت دو هفته ادامه دهید تا زخم و ورم معده به كلی شفا یابد.

* استفاده از این گیاه باعث درمان سردرد و میگرن و همچنین سنگ مثانه را خرد و دفع میكند.

* برای درمان چشم درد بابونه را در سركه ریخته و بخور دهید.

* برای تسكین دردهای عضلانی چای بابونه بنوشید جویدن بابونه برای التیام زخم های درمان مفید است .

* بابونه تب بر و تسكین دهنده درد است و تقویت كننده معده است .

* برای تسكین درد در هنگام دندان درآوردن بچه ها به آنها چای بابونه بدهید.

* برای رفع بی خوابی و داشتن یك خواب آرام و راحت كافیست 10 دقیقه قبل از اینكه به رختخواب بروید یك فنجان چای بابونه بنوشید.

* بابونه درمان كننده بی اشتهایی است و برای رفع ورم روده موثر است .

* چای بابونه درمان كننده كم خونی است.همچنین از بابونه برای رفع كرم معده و روده استفاده كنید.برای تسكین درد چند قطره اسانس بابونه را با یك قاشق روغن بادام مخلوط كرده و روی محل های دردناك بمالید درد را تخفیف می دهد.

* اسانس بابونه مخلوط با روغن بادام برای رفع ناراحتی های پوستی نظیر اگزما كهیر و خارش مفید است .

* همچنین برای رفع گوش درد و سنگینی گوش یك قطره روغن بابونه را در گوش بچكانید.

* روغن بابونه را برای از بین بردن كمردرد درد مفاصل و نقرس روی محل درد بمالید.

* گفتنی است آنهایی كه یائسه شده اند بهتر است همه روزه چای بابونه بنوشند زیرا اختلالات یائسگی را برطرف می كند.

 



نويسنده : مسعود کاشانی | تاريخ : جمعه 6 خرداد 1390برچسب:دارویی گیاهی برای درمان زخم و ورم معده,درمان زخم معده, | نوع مطلب : <-CategoryName-> |
» معده (Stomach)

معده (Stomach) قسمت گشاد شده‌ای از دستگاه گوارش است که حد واسط مری و دوازدهه قرار دارد. قسمت اعظم هضم مواد غذایی در معده صورت می‌گیرد.


اطلاعات اولیه
از لحاظ آناتومی در معده 4 ناحیه قابل تشخیص می‌باشد. کاردیا (Cardia) در محل اتصال به مری ، فوندوس (fudus) یا طاق معده ، تنه معده (Body) و پیلور (Pylorus) یا باب‌المعده که در محل اتصال معده به دوازدهه قرار دارد. حجم معده در حدود 1.5 - 1 لیتر می‌باشد که در برخی افراد تا 4 لیتر هم افزایش می‌یابد. مخاط معده دارای چینهایی طولی است که صاف شدن این چینها به انبساط معده کمک می‌کند.

هنگامی که غذا بلعیده می‌شود، از راه مری داخل معده می‌شود و برای مدتی در آنجا باقی می‌ماند. غذا از زمانی که در معده است در معرض فعل و انفعالات فیزیکی و شیمیایی هضم کننده‌های معده از جمله حرکات معده و اسید و آنزیمها قرار می‌گیرد. هنگامی که محتویات معده به صورت یک مایع نسبتا غلیظ درآمد، غذا وارد دوازدهه می‌شود.





دیواره معده
مشخصات بافت شناسی لایه‌های چهارگانه دیواره معده به شرح زیر می‌باشد.
طبقه مخاطی
سلولهای پوششی مخاط معده از نوع منشوری ساده است که با فرو رفتن در عمق آستر ، چاله‌های معدی را بوجود می‌آورند. ترشحات غدد گاستریک به عمق این چاله‌ها تخلیه و سپس به سطح معده می‌رسد. سلولهای پوششی مخاط موکوس خنثی ترشح می‌کند. موکوس مترشحه بوسیله سلولهای پوششی لایه ضخیمی را در سطح سلولها تشکیل داده و آنها را از اثرات اسید معده محافظت می‌کند.
آستر مخاط
بافت همبند شلی است حاوی الیاف کلاژن و رتیکولر ، سلولهای لنفاوی و رشته‌های عضلانی صاف منشعب از عضلات مخاطی. غدد لوله‌ای ساده یا منشعب معدی نیز در آستر قرار دارند. عضلات مخاطی ، عمقیترین لایه مخاط می‌باشند که از عضلات صاف حلقوی در داخل و عضلات صاف طولی در خارج تشکیل شده‌اند.
طبقه زیر مخاط
در معده بافت همبند فیبر و الاستیکی است شبیه لایه زیر مخاط سایر نواحی لوله گوارش که با پیشروی در زیر طبقه مخاطی باعث پیدایش چینهای طولی می‌شود.
طبقه عضلانی
در معده متفاوت از سایر قسمت های لوله گوارش بوده و از سه لایه عضلانی به صورت مورب در داخل ، حلقوی در وسط و طولی در خارج تشکیل شده است. عضلات حلقوی در ناحیه پیلور ضخیم شده و اسفنکتر پیلوریک را بوجود می‌آورد. سطح خارجی معده توسط سروز یا به عبارت دیگر ، لایه احشایی صفاق پوشیده شده است.
غدد معدی
غدد معدی در نایحه کاردیا و پیلور از نوع موکوسی هستند که ترشحات خود را به عمق چاله‌ها می‌ریزند. علاوه بر سلولهای موکوسی ، تعدادی سلول متمایز نشده و سلولهای APUD ترشح کننده گاسترین نیز در دیواره این غدد دیده می‌شود. قسمت نزدیک به چاله را گردن غده ، انتهای نزدیک به عضلات مخاطی را قاعده و حد فاصل این دو ناحیه را تنه غده می‌نامند. سلولهای مختلفی که در قسمتهای سه‌گانه غدد معدی یافت می‌شوند، عمل ترشح مواد و آنزیمهای مختلف را برای هضم مواد غذایی را انجام می‌دهند.
انواع سلولهای موجود در غده‌های معده
سلولهای موکوس گردن
سلولهایی هستند با شکل نامنظم که در حد فاصل سلولهای جداری یا مرز نشین فشرده شده‌اند و با رنگ‌آمیزی به سختی از سلولهای اصلی قابل تشخیص هستند. موکوس مترشحه از این سلولها اسیدی است و از موکوس مترشحه از سلولهای سطحی که خنثی می‌باشد، متفاوت است.
سلولهای متمایز نشده
این سلولها به عنوان سلولهای ریشه‌ای در اثر تکثیر و تمایز همه سلولهای پوششی معده شامل سلولهای موکوسی ، جداری ، انترو اندوکرین و اصلی را جایگزین می‌کنند. فعالیت این سلولها در ضمن آسیبهای اپیتلیال افزایش یافته و به التیام سریع زخم کمک می‌کند. در شرایط عادی سلولهای پوششی معده هر 4 - 3 روز تجدید می‌گردند.





سلولهای اصلی
این سلولها در تنه و قاعده غدد یافت می‌شوند. این سلولها دارای سیتوپلاسم بازوفیل بوده و دارای شبکه آندوپلاسمی خشن هستند که مشخصه سلولهای پروتئین ساز است. این سلولها ، آنزیمهای پپسین (برای تجزیه پروتئینها)، لیپاز (برای تجزیه چربیها) و رنین (برای انعقاد شیر) را سنتز و ترشح می‌کنند.
سلولهای کناری یا مرز نشین
سلولهای اسیدوفیل هستند که در تمام قسمتهای غدد معدی یافت می‌شوند. این سلولها حاوی تعداد زیادی میتوکندری هستند. سطح سلولها دارای فرورفتگی عمیق و حاوی میکرویلیهای بلند هستند. سلولهای کناری مسئول ترشح اسید معده هستند. میزان ترشح اسید معده توسط اعصاب کولینرژیک ، هورمون گاسترین و هیستامین تحریک می‌گردد. این سلولها فاکتور داخلی معده را ترشح می‌کنند که باعث جذب ویتامین B12 می‌شود. در صورت عدم ترشح این فاکتور، جذب ویتامین B12 مختل شده و سنتز هموگلوبین صورت نمی‌گیرد و یک نوع کم خونی بوجود می‌آید.
سلولهای انترو اندوکرین
ترشحات این سلولها از سطح قاعده‌ای به رگهای خونی منتقل می‌شود. این سلولها در فوندوس معده ، سروتونین را برای تحریک عضلات جدار معده و روده و در پیلور ، گاسترین را برای تحریک ترشح سلولهای کناری ترشح می‌کنند.
اعمال و وظایف معده
معده ارگانی است برای تجمع و هضم اولیه مواد غذایی خورده شده. مواد غذایی در معده 4 - 3 ساعت توقف کرده و با ترشحات معده که پس از خوردن غذا به یک لیتر می‌رسد، مخلوط شده و کیموس نامیده می‌شود. ضمن تشکیل کیموس معدی ، اسفنکتر کاردیا مانع از برگشت محتویات معده به مری می‌شود. پس از آماده شدن کیموس معدی ، تحت تاثیر PH اسیدی آن اسفنکتر پیلوریک باز شده و موجب تخلیه محتویات معده به دوازدهه می‌گردد. به علت اسیدی بودن محتویات معده بروز زخمهای مخاطی در دوازدهه شایع است. از دیگر وظایف معده ترشح آنزیمهای گوارشی ، اسید معده و فاکتور ضد کم خونی است.
بیماریهای معده
زخم معده
به معنی آسیب سلولهای پوششی معده است که اسید معده از آن طریق به بافتهای عمقی نفوذ کرده و باعث زخم شدن معده می‌شود. یکی از علایم زخم معده ، وجود خون در مدفوع است. یکی از راههای درمان زخم معده ، برداشتن قسمت آسیب دیده معده است.
التهاب یا تورم معده
به التهاب معده ، گاستریت هم گفته می‌شود. التهاب ممکن است در اثر مسمومیت بوجود بیاید. علایم التهاب معده ، دل درد ، استفراغ و اسهال و گاهی تب است.
سرطان معده
علت سرطان معده معلوم نیست. پولیپ خوش‌خیم معده و زخم مزمن و طولانی ممکن است به سرطان معده تبدیل گردد. مطمئنترین طریقه تشخیص سرطان معده عکسبرداری و تنها معالجه آن عمل جراحی است.

 



نويسنده : مسعود کاشانی | تاريخ : جمعه 6 خرداد 1390برچسب:معده (Stomach), | نوع مطلب : <-CategoryName-> |
» عناوين آخرين مطالب